https://srmshq.ir/gnx6u8
قالی کرمان یکی از مهمترین و زیباترین آثار هنری و از هنرهای کاربردی مردم کرمان در طول قرنهای متمادی بوده است. صنعتی که سالیان دراز، شغل اصلی و منبع درآمد شمار زیادی از مردم کرمان در قالب نقاش و رنگرز و دارکش و بافنده تا تاجر و سرمایهگذار فرش بوده است.
با «افسانه تائبی» که کارشناس صنایعدستی است و پژوهشی در زمینۀ قالی کرمان انجام داده، در خصوص تاریخ معاصر قالی کرمان و وضعیت آن در حال حاضر گفتوگو کردیم. او معتقد است نقش نقاشان در ساخت و خلق فرش کرمان بیش از سایر هنرمندان و دستاندرکاران این اثر هنری، مؤثر و مهم بوده است. تائبی، قالیبافی را مثل فیلمسازی میداند و میگوید: «عوامل زیادی در به وجود آوردن یک قالی سهیم هستند؛ نقاش قالی، حکم نویسندۀ فیلمنامه را دارد و همه چیز بر محور ایدۀ او میگردد.»
کمی از سابقه و قدمت قالی کرمان بگویید.
دقیق نمیدانم قالی کرمان چه قدمتی دارد اما از آنجایی که کرمان، شهری هزاران ساله است و تمدنی قدیمی در نزدیکی این شهر پیدا شده و از آنجا که قالی پازلیک، فرش پیداشده در یخبندانهای سیبری، یک فرش ایرانی است، حتماً در مناطق دیگر ایران هم این هنر و تمدن وجود داشته. من معتقدم به علت اینکه این دستساز بشری از پشم است، در طول زمان خورده شده و از بین رفته؛ اما در حقیقت فرش از هزاران سال پیش در کرمان و در تمام ایران بافته میشده است.
پژوهشی در زمینۀ قالی کرمان داشتهاید؟
آنچه که من در مورد آن پژوهش کردم تاریخ قالی کرمان در طول صد سال اخیر بوده است. پژوهشی در مورد زندگی «حسنخان شاهرخی» داشتم که به واسطۀ آن کمی در مورد فرش کرمان هم اطلاعاتی به دست آوردم. حسنخان شاهرخی، منجّم، ریاضیدان و پیشگو بود و زایچۀ افراد را بهواسطۀ نجوم در زمان به دنیا آمدن درمیآورد. او قلمدانسازی را به بهترین وجه انجام میداد و نقاشیهای زیبایی از آن موجود است. همچنین آسهای بازی که در آن زمان متداول بود نیز انجام داده که در کلکسیونهای خصوصی کرمانیها گاهگاهی پیدا میشود. حسنخان شاهرخی یکی از پدیدههای مهمی هست که در زمانی که قالی کرمان در حال رشد بود، ظهور کرد و بر ارزش و معنای قالی کرمان افزود و نام کرمان را به واسطۀ قالی آن، جهانی کرد.
یکی از نکات جالبی که در این پژوهش به آن برخوردم این بود که رنگهای قالی کرمان در مناطق مختلف با هم متفاوت است؛ رنگرزی به اسم آقای طاهری، به من گفتند رنگرزی به آب هر منطقه مربوط است؛ رنگهای لاکی، نیلی و گل سرخی در هر منطقهای یک جور به دست میآید. درواقع آب هر منطقه موجب به وجود آمدن رنگها و تنوع آن میشود.مثلاً میگفتند قرمزی که رنگرزخانههای جوپار درمیآورد، با قرمزِ رنگرزخانههای ماهان متفاوت بوده است. از نظر نوع پشم نیز همانطور که میدانید با دست میریسیدند و از نظر ظرافت، انواعی داشته است. نقشهها را هم روی کاغذهای بزرگ با دست شطرنجی میکردند.
قالی کرمان چه ویژگیها و عناصر منحصربهفردی دارد که آن را از سایر قالیهای دستباف کشور متمایز میسازد؟
به نظر من، این روح قالی کرمان است که آن را از دیگر قالیهای سرزمینمان متمایز میکند. قالی مانند یک موجود زنده است؛ قالی کرمان جان دارد، خلوص دارد.این روح برگرفته از حال و هوایی است که در هر شهر و منطقهای وجود دارد، روحیۀ مردم، فرهنگ، غذا، هنر و لهجۀ آن شهر.وقتی به روح مردم یک شهر بنگرید، درمییابید که فرش نیز با آن سنخیت دارد؛ با روح دستاندرکاران و بافندگان فرش.
از دیگر ویژگیهای قالی کرمان، ساختارشکنی شکل نقشه است؛ در گذشته، نقشۀ قالی کرمان بهصورت شاهعباسی، بتهجقه و فرمهای هندسی دیده میشد؛ اما از یک زمانی، گل و بتههای ریز بدون فرم هندسی بهصورت دستهدسته در قالی کرمان هویدا شد و در این زمان بود که حسنخان شاهرخی، اولین قالیهای تصویری را بهصورت پرداختن به قصهها تصویر کرد و در فرش، صورتها، حیوانات پرندگان و گلها به روی قالی آمدند. تصاویر به طبیعت بسیار نزدیک شدند. از آنجایی که در کرمان تنوع رنگرزی بالا بوده و رنگرز توانسته بود رنگهای زیادی را رنگرزی کند وبافنده توانسته بود آنقدر ظریف ببافد که سایهروشن را بهخوبی ایجاد کند و نقاش توانسته بود نقاشی را شبیه بکشد و شطرنجی کند، درنهایت قالی بهصورت یک تابلوی فاخر و اشرافی ظهور کرد. نقاش عالیمقام و ماهر آشنا به مینیاتور، قلمدانسازی، تذهیب و مصورسازی، در خدمت قالی درآمد که مهمترین بخش قالی، نقاشی آن بود. طرحهایی بدیع درخواست میشد که جایی نبود، تحفههایی ساخته میشد که در شهر دیگری توان خلق آن را نداشتند. در زمانی که هیچ شهری قالی تصویری نداشت، کرمان، قالیهای تصویری را به دنیا عرضه کرد.
شرکت «تیمو» که شخصی اسپانیایی آن را میگرداند، طرحهایی میخواست که منحصر به خودش باشد؛ «ارجمند» و دیگر تولیدکنندگان بزرگ قالی در کرمان نیز به دنبال طرحهایی منحصربهفرد بودند. آنوقتها هر کسی میخواست برترین خودش باشد و رقابت در نقشه و بافت و رنگ منحصربهفرد بود و هر کارگاه برای خودش داشت. نقاشها مهم بودند، تولیدکنندهها به این اهمیت در رقابت خود واقف بودند و هر کس برای بهتر بودنش بر دیگری، هر روز نقشی از نقاشخانهای میگرفت و هر روز بافتی از داری پایین میآمد. هر تولیدی فرش، یک نقاشخانه برای خودش داشت که دهها نقاش در آن کار میکردند. قالیهای بیرونآمده از این کارگاهها هر کدام جواهری در نوع خود بینظیر هستند. قالیبافی مثل فیلمسازی هست؛ عوامل زیادی در به وجود آوردن یک قالی سهیم هستند؛ نقاش قالی، حکم نویسندۀ فیلمنامه را دارد و همه چیز بر محور ایدۀ او میگردد.
در آن زمان، قالیهایی برای دربار بافته میشد؛ قالیها با شتر یا از راه دریا به آمریکا، انگلستان و ژاپن میرفت. بازار فرش رونق داشت؛ بازرگانان خارجی برای بردن قالی کرمان از هم پیشی میگرفتند و همین باعث شناختهشدن قالی کرمان شد.
از آن طرف، رنگرز، بافنده و نقاش به هم پیوسته بودند و برای ارائه فرش با بهترین کیفیت میکوشیدند...
ادامه این مطلب را در شماره ۵۶ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید.
https://srmshq.ir/krqzjh
طراحی یا نقاشیِ نقش قالی، یکی از مهمترین مراحل خلق این اثر هنری کاربردی است. هنری که بهواسطۀ رکود صنعت فرش، دچار رکود و تکرار شده است. علاوه بر این، بسیاری از طرحهای ارزشمند و تکرارنشدنی فرش که از دههها و قرنهای پیش باقی مانده بود، به دلیل شرایط نامناسب نگهداری، دچار حوادث مختلفی مثل آتشسوزی، ماندن زیر آوار سقفهای فروریخته و حملۀ موریانه و ترده شده و از بین رفتهاند.
در گفتوگو با «اکبر لنگریزاده»، که تجربۀ طراحی نقش قالی کرمان را از سال ۱۳۴۵ دارد، در مورد وضعیت امروز قالی کرمان و دلایل رکود بازار آن، قدیمیهای قالی کرمان، شیوۀ طراحی در گذشته و ویژگیهای فرش کرمان صحبت کردیم. لنگری، متولد اسفند ۱۳۲۶ در روستای لنگر از توابع شهرستان ماهان است. او بهرغم سابقۀ فراوان در طراحی فرش و آثار ارزشمندی که خلق کرده، خود را استاد نمیداند و تا به حال طراحی فرش را بهطور رسمی آموزش نداده است. لنگری، صادر نشدن قالی کرمان را که در نتیجۀ وقوع انقلاب و قطع ارتباط با امریکا و بازارهای جهانی و بیمیل شدن تاجران و مشتریان اروپایی فرش کرمان به خرید این کالای هنری ارزشمند رخ داد، مهمترین دلیل رکود چندین سالۀ فرش کرمان میداند.
چه شد که وارد وادی طراحی قالی شدید؟
از دوران کودکی به این کار علاقه داشتم. در مدرسه، وقتی برگۀ امتحان را به من میدادند، اولین کاری که میکردم، گلی روی آن میکشیدم؛ بهخاطر این کار تنبیهم میکردند، اما من آنقدر به نقاشی علاقه داشتم که دست خودم نبود. پدرم که از دنیا رفت، من هم آمدم کرمان دنبال کار؛ برادر بزرگم که دید به این کار علاقه دارم مرا به آقای دانشمند معرفی کرد. آن موقع، تقریباً ۱۵ ساله بودم. نزد استاد گرامی، محمدعلی دانشمند، که خدا رحمتشان کند، در فلکۀ مشتاق کار میکردم. نقاشیام خوب بود. اول شاگردی میکردم و بعد از چند سال خودم هم طراحی میکردم.
از همان اول درآمد داشتید؟
بله؛ روزی پنج قِران میدادند؛ آن موقع با این پول میشد یک نان بخری. کمکم روزی یک تومان میدادند و اگر شب کار میکردیم ۱۵ قِران.
کار طراحی را از چه زمانی آغاز کردید؟ چقدر طول کشید تا خودتان بهتنهایی طراحی کنید؟
من از همان اولی که پیش آقای دانشمند رفتم برای کار، در خانه هم طراحی میکردم اما طراحیای که قابل استفاده باشد و به بازار برود را از ۳۰ سالگی و بعد از ۱۱ سال که برای استاد کار کردم، توانستم انجام دهم. چون بچۀ روستا بودم و اهالی روستا مرا میشناختند، از ماهان، لنگر و قناتغستان میآمدند و از من نقشۀ فرش میخریدند. من هم شبها در خانه و روزها برای استاد کار میکردم.
فقط نزد آقای دانشمند، شاگردی کردید؟ استاد دیگری نداشتید؟
بله؛ فقط نزد ایشان بودم. البته ایشان پسری هم به نام علیاصغر دانشمند داشتند که نقاش خوبی بود. کمی هم با ایشان کار کردم.
آن زمان اوضاع قالی چطور بود؟
تا زمان انقلاب، کارمان خوب بود و مشتری داشتیم. با وقوع انقلاب و تحریمهایی که متوجه کشور شد، اروپاییها و آمریکاییها دیگر قالی نمیخریدند و کار قالی تخته شد. من هم کمکم این کار را رها کردم و حدود ۱۵ سالی نقاشی نکردم. فقط گاهی در خانه برای خودم کار میکردم. الآن هم چند وقتی است برای یک کارخانۀ فرش طراحی میکنم.
از همدورهایها و کسانی که با آنها کار کردید، بگویید.
خیلی بودند؛ آن موقع از سر چهارراه ناصریه تا فلکۀ مشتاق و خیابان شریعتی حداقل ۱۰ کارگاه نقاشی بود. بیشتر در این محدوده بودند. حسین پاکگوهر، احمد اسلامی، آقای میسرجانی، حاج علی صوتی، شبستری و ثمرخی از نقاشان مشهور بودند.
آن زمان طراحی با چه ابزار و به چه شیوهای انجام میشد؟ روی چه کاغذهایی؟ کاغذها جدولکشی بود یا باید خودتان آن را جدولکشی میکردید؟
زمان ما جدول چاپ شده بود و کاغذها را از انگلستان میآوردند. بعدها در همین کرمان هم چاپ میکردند. ابزار خاصی هم نداشت، فقط کاغذ، مداد و پاککن. طراحی با مداد و کاغذ بود. الآن با کامپیوتر کار میکنند.
طراحی قالی چه بخشهایی دارد؟
اول کشیدن و طراحی است؛ طرحی که در ذهن دارم را میکشم، اگر خوب و موردپسندم بود، آن را رنگ میکنم و بعد نقطه میکنم. قدیم روی کاغذ و مقوا میچسباندند، الآن به کامپیوتر میدهند. همین چند مرحله است؛ طراحی، رنگ و نقطه.
همۀ مراحل را خودتان انجام میدادید؟
قدیم هر کاری را یک نفر انجام میداد؛ استاد، نقشه را میکشید و به من که شاگرد بزرگتر بودم میداد، بقیهاش را مداد میکردم؛ بعد یک نفر دیگر آن را رنگ میکرد و یک نفر نقطه میکرد؛ اما بعدها خودم همۀ کارها را در خانه انجام میدادم. گاهی همسرم در رنگ کردن کمکم میکرد. بعضی وقتها آنقدر میکشم و پاک میکنم که همسرم شاکی میشود. میخواهم چیزی که دوست دارم از کار دربیاید.
هر طراحی چقدر طول میکشد؟
بستگی به نقشه دارد که بزرگ یا کوچک باشد؛ طراحی یک نقشۀ یک متر در یک متر و نیم برای من حدود یک روز و نیم، وقت میبرد؛ دو روز هم رنگ و نقطه و روی هم سه روز کار میبرد. اگر طرح قالی گلباف و ماهان باشد، سبکتر است و زودتر تمام میشود، اما طرح قالی راور چون ریز است، بیشتر زمان میبرد.
خودتان هم تا به حال قالی بافتهاید؟
نه خیلی حرفهای، اما بلدم و این کار را انجام دادهام. وقتی بچه بودم و در روستای لنگر بودم، در اوقات فراغت میبافتم. آن موقع بچهها را خیلی زود میفرستادند کار کنند.
قالیبافی در کدام شهرهای استان کرمان رایج بود؟
راور، زرند، رفسنجان، سیرجان، گلباف و ماهان، کمی هم در راین و بم. طرحهای قالی کرمان همه خوباند؛ وقتی قالی کرمان را کف اتاق میاندازی مثل یک باغچۀ پرگل است...
ادامه این مطلب را در شماره ۵۶ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید.
آهنگساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده
https://srmshq.ir/0pfrz3
پیشگفتار:
قالی کرمان بهعنوان نماد هنر و صنعت بیبدیل کرمان با نقشهای بدیع و منحصربهفردش و از سویی، موسیقی کرمان با نغمههای بیهمتایش در کنار دار قالی و نقشخوانان و قالیبافانی که انگار خوانندگان و نوازندگان ارکستر قالی هستند، ما را به دیدن و شنیدن تابلوی موزیکال قالی دعوت میکنند. دار قالی همانند یک ساز ابزار با مضرابهایی همچون کلوزار و پاکی و تارآواهایی از جنس گُرت (نخ پشمی) و سرانگشتان نوازندگانی از جنس مهر و ایثار، با ساز و آواز خود، پارتیتوری از جنس بُته و جقه و بادام و برگ میسازد؛ در مسیر این شاخ و برگها، رازهای ناگفتهای از جنس دردها و شادیهایشان نهفته است. در این گفتار کوتاه، به رمزگشایی قسمتی از این فرهنگ اصیل و نمادهای مشترک قالی و موسیقی میپردازیم تا هویت ایرانی را به زبان موسیقی واکاوی کنیم.
کلمات کلیدی: فرش، موسیقی، قالی، نقشخوانی، کرمان
بیان موضوع:
در این گفتار به برخی عناصر مشترک قالی و موسیقی اشاره میکنیم و آنها را از نظر علمی و احساسی بیان خواهیم کرد.
تقارن:
در نقوش قالی کرمان تقارن یکی از مهمترین عناصر طراحی است و این عامل یکی از مهمترین اصول موسیقی نیز هست. اگر یک قالی را بهصورت عمودی و افقی تا بزنید خواهید دید که تمام عناصر بصری نقوش قالی و اجرایی موسیقی آن با یکدیگر متقارن هستند. این تقارن را میتوانیم در معماری ایرانی و کاشیکاری و پته هم مشاهده کنیم. نکتۀ جذاب این تقارن در موسیقی قرن بیستم و موسیقی مدرن مشاهده میشود که در موسیقی دُدِکافُنیک (دوازده نُتی) و سریل(serial) نیز همین تقارن وجود دارد. ابتدا ایدۀ اصلی ارائه میشود، سپس این ملودی در ادامه متقارن میشود و بعد، آینهوار به اجرا درمیآید. در پایان معکوس (آینهوار) ایدۀ اصلی اجرا میشود که این تشابه بین نقوش قالی کهن کرمان و موسیقی قرن بیستم غربی، جالب و حائز اهمیت است.
فرم:
فرم نقشخوانی قالی شبیه به کنچرتو گروسو است که در آن یک ساز یا بخش کوچکی از ارکستر به تقابل با ارکستر بزرگ میپردازد و با رد و بدل شدن ایدهها روبهروی هم قرار میگیرند. در قالیبافخانهها یا اصطلاحاً «کارخونهیی» یک نقشهخوان برای تعداد زیادی قالیباف که پشت دارهای قالی نشستهاند، نقش مشترکی میخواند و قالیبافان که اکثراً زن و کودک بودند بهصورت هماهنگ به نقشخوان پاسخ میدهند و با کلماتی همچون «پیش رف» یا «جاخُ»، نقشخوان را به ارائه نقش جدید دعوت میکنند. البته به دلیل مشخص بودن بسیاری از ایدههای نقشخوانی، ما با فرمهایی همچون تم، واریاسیون و فوگ، سر و کار داریم. در واقع نقشهای قالی همچون ارائه تم و سپس واریاسیونها (تغییرات) متنوع و گسترش آنها در طول یک قطعه موسیقی است. در مورد مقایسۀ فوگ هم میتوانیم با شنیدن سوژۀ اصلی منتظر کنتر سوژهها و انوانسیونهای مختلفی در طی یک قطعۀ قالی باشیم.
وزن و ریتم:
وزن قالیبافی برگرفته از هجاهای مربوط به رنگ «گرتها»(نخ)ی قالی بوده و بر اساس لهجه و گویش هر منطقه، متفاوت است. وزن قالیبافی بهخاطر تکرار نقوش بهصورت متقارن و همچنین نامتقارن بهصورت ادواری شکل میگیرد و نه بهصورت متریک. میبینیم که نقوش قالی موزون هستند و نه الزاماً ریتمیک. همین امر موجب شده نقشخوانی قالی متنوعتر شود و در اینجا همین نامتقارن بودن باعث نیاز به نقشخوان در کنار دارهای قالی شده است.
رنگ، نقش و طنین صدا:
رنگهای طبیعی قالی کرمان در کنار هم، هماهنگی بصری خاصی دارند و این چشمنوازی بصری، شبیه رنگآمیزی صوتی در موسیقی است. این رنگآمیزی گاهی شامل یکدست بودن و طیف رنگهاست و گاهی در کنتراست و تضاد است. موضوع دیگر، اصل کلمۀ رنگهای صوتی و همچنین کیفیت و شخصیت صدادهی با عنوان «سونوریته» است که شما با شنیدن آن میتوانید تشخیص دهید که این صدا مربوط به ترومپت است یا ویلن؛ یا اینکه آنسامبل (گروه) زهی است یا ساز کوبهای. مصداق این سونوریته در رنگهای قالی، شخصیت رنگها و قابلیت تشخیص آنهاست که بسیار جذاب و قابل تفکیک است. موضوع دیگر در موسیقی و قالی، «موزیکالیته» است. در واقع موزیکالیته، پا را از سونوریته و شخصیت صدا و رنگ صدا فراتر میبرد و میپرسد: آیا مجموع صداهایی که میشنویم موزیکال صدا میدهند؟ و آیا در واقع ما آن را بهعنوان موسیقی میشنویم یا شامل سروصدای سازها است؟! همین موضوع در قالی کرمان به بهترین شکل ممکن و درواقع موزیکالترین حالت ممکن قابل ارزیابی است؛ زیرا بهرغم تعداد معدود رنگها، محدودیت طرحها و عدم استفاده از رنگها و الیاف مصنوعی، آنقدر چشمنواز و موزیکال است که هنوز بهعنوان بهترین قالی جهان شناخته میشود.
نوانس و دینامیک:
شدت و ضعفهای دیداری و شنیداری طرحهای قالی کرمان از یک سو، تأکیدهای مبتنی بر نقش و گویش غالب هر منطقه از سوی دیگر و دار قالی و ابزارهای آن بهعنوان مضرابهای این ساز، ساز آوایی ساختهاند که از ترکیب موارد مذکور، اثری خاص با نام قالی کرمان را به وجود آورده است؛ حتی پس از تولید میتوان تمام آواها، نواها، تأکیدها، سکونها و آرامشها را در آن کشف کرد.
هارمونی و هماهنگی:
هارمونی به معنای عام آن در موسیقی شامل شنیدن چند صدا بهصورت همزمان و تشکیل آکورد است و در قالی کرمان، این هارمونی در نقوش هماهنگ با رنگهای بصری مکمل و متضاد در کنار هم قابل توصیف است. در واقع در لحظهنگاری هارمونی قالی هم تقارن بصری و هم تناسب رنگی وجود دارد که این مهم در هارمونی کلاسیک با عناوین تنظیم و سازبندی با تنوع رنگهای صوتی در نظر گرفته میشود؛ ما فقط با هارمونی سر و کار نداریم و حرکتهای کنترپوانتیک (چندصدایی نقشدار) نیز نمود ویژهای در قالی دارند؛ زیرا نقوش قالی از بته شروع میشوند، شاخه میگیرند و به برگها، بادامها و گلها میرسند و دوباره همین نقوش از قسمتی دیگر و بدون موازیگری از میانههای راه، گفتوگوی بصری خود را آغاز میکنند تا با یک وحدت ملودیک، هارمونیک و کنترپوانتیک در مرکز قالی به فاینال برسند. در این میان، رنگهای صوتی که این نقوش را پر میکنند، همانند گروه سازها آرانژمان (تنظیم) ما را خوشرنگ و متعادل میسازند و رنگ و طعم و سونوریته (صدادهی) سازها به بیان بهترِ نقوش یاری میرسانند...
ادامه این مطلب را در شماره ۵۶ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید.